پارتی عشق ۳
ادامه مطلب
در خانه اگرست
گابریل: از دیدنت خوشحالم آمتیس
آمتیس: من هم خوشحالم پدر
گابریل: ناتالی آمتیس رو تا اتاقش همراهی کن
ناتالی : اینم از اتاقت آمتیس اینجا قبلا اتاق مادرت بود خب اگر کاری داشتی صدام بزن
آمتیس: خیلی ممنون ناتالی
آمتیس : فکر می کردم پدرم بعد این همه سال که منو ندیده بود از دیدنم خوشحالم بشه شاید خوشحال شده ولی خیلی نشون نداده تو چی فکر می کنی هوفی ( هوفی کوامی امیتیس هستش )
هوفی : نمی دونم ولی هرچی نباشه پدرته معلومه از دیدنت خوشحال شده تازه اینجا تیکی و پلگ کوامی های اعظم هم هستن
حالا غذا بدهههههه ( اینم که مثل پلگه😂)
آمتیس: نگهبان گفته بود که از این به بعد باید به لیدی باگ و کت نوار کمک کنم تا زودتر شدو ماث رو دست گیر کنن
هوفی : خب نمی خوای بهم غذا بدی یا تبدیل شی هااا😡😡
امیتس : نه فعلا باید صبر کنم اگر شروری پیداش شد تبدیل می شم یکم آروم باش ولی برات یکم بستنی آوردم یکم آرومم
هوفی : من عاشق چیزای سردم خب چرا اون جوری نگاه می کنی ؟
آمتیس: کوامی یخ بایدم عاشق چیزای سرد باشه😂
ناتالی : قربان به نظرتون نباید با دخترتون یکم حرف بزنین چون چند سال بود که نبوده
گابریل : درسته ناتالی باید باهاش حرف بزنم
.....
گابریل : آمتیس؟
آمتیس: بله پدر
می خوام یکم باهات حرف بزنم
حتما پدر
گابریل : می دونی آمیتیس مادرت پارسال مرد
آمتیس: بله پدر می دونم خیلی ناراحتم که مامان مرده
گابریل : ولی می دونی آدرین هنوز هست بعد مدرسه می بینیش
آمتیس: بله پدر برای دیدن آدرین خیلی هیجان دارم
آدرین : خداحافظ نینو
نینو : خداحافظ داداش
ناتالی : بیا بریم آدرین
توی ماشین
ناتالی : آدرین امروز یک مهمون ویژه داریم
آدرین : خاله املی؟
ناتالی : نه رفتیم خونه خودت می فهمی
در خانه
گابریل : آدرین معرفی می کنم خواهرت که چند سال گم شده بود آمتیس
امیتیس : سلام آدرین
بعد همو بقل می کنن اشک می ریزن
آدرین : باورم نمی شه که من یک خواهر دارم
آمتیس : من هم خیلی خوشحالم که تو هستی آدرین
فردا
گابریل : ناتالی من بدون اون حلقه ها که یکیش رو فیلیکس دزدیده نمی تونم کاری کنم
ناتالی : نگران نباشید قربان پسشون می گیریم
گابریل : البته شاید خوب باشه که بخاطر آمتیس برادر زاده ام رو دوباره بینم
خب برای پارت بعدی ۷ نظر
بای بای❤❤