پارتی عشق ۲
ادامه مطلب
در خانه اگرست
ناتالی: قربان مهمان جدیدتون اومده
گابریل : الان می یام ناتالی
مهمان : سلام آقای اگرست
گابریل: سلام لایلا خوش اومدی
لایلا : کاری که گفتید رو انجام دادم ( وی : چیکار کردی باز😐)
گابریل ممنون لایلا حالا می تونی بری
ناتالی : مطمئنم که این دختر به کارمون می یاد
آدرین : پلگ امروز یک حس عجیبی دارم احساس می کنم امروز لیدی باگ منو پس نمی زنه
پلگ : درسته عاشق پنیر بد بوعم ولی این یکی واقعا بوی بدی میده
مرینت تیکی بلاخره طراحیم تموم شد حالا می تونم یکم بخوابم
شب بخیر تیکی
تیکی : شب بخیر مرینت
ده دقیقه بعد
ساعت بیق بیقققق
مرینت: چرا اینقدر زود صبح شددد
بیا بریم مدرسههه
فردا
از زبان امتیس شخصیت جدیده اسمش رو هم خودم گذاشتم
اینم بیوگرافی امیتیس
بیوگرافی کامل ( دختر امیلی و گابریل بوده ولی همون موقعه که معجزه آساهاشون رو پیدا کردن امیتیس گم شد و اونا هم فکر کردن مرده و املی هم با معجزه گر طاووس سعی کرده یک امیتیس دیگه درست کنه که معجزه گرش شکست و اون سنتی مانستر رو هم نابود کرد )
قیافش : صورتش به امیلی رفته ولی چشماش سیاهه با موهای طلایی
گابریل: ناتالی قراره امروز امیتیس بیاد بعد چند سال که گم شده بود
ناتالی : قربان شما آماده اید
امیتیس در ذهنش : باورم نمیشه بلاخره دارم پدر واقعیم رو می بینم ولی همیشه می دونستم چه شکلی بوده این سنجاق عکس مادرمه این هم آدرین ( مثل اون چیزی که گابریل داشت )
در خانه اگرست
ناتالی : آمتیس خوش اومدی
امیتیس : ممنون
گابریل : آمتیس خوشحالم که می بینمت
آمتیس : منم همین طور پدر
خب برای پارت بعدی ۵ تا نظر